مطالبی در مورد ترمال
ترمال گیری طبیعی چیست؟
آیا تا کنون فکر کرده اید که چرا یک عقاب می تواند به سرعت حول یک نیروی برآ (Lift) و با چندین دور بالاتر از شما قرار بگیرد؟
یا این سوال که یک پرنده هنگامیکه در حال ترمال گیری است چه چیزی حس می کند که به او این امکان را می دهد تا در بهترین وضعیت قرار بگیرد و یا بدنبال بهترین برآ (Lift) بگردد...
یکی از جواب ها ممکن است این باشد که آنها احتمالا نسبت به بالابرنده ها حساس ترند.
زمانی که شما در حال ترمال گیری هستید سعی دارید تا دایره حرکت را بسمت بهترین برآ (Lift) سوق دهید.
یعنی حدس می زنید که حرکت دایره را بسمت بهترین قسمت Lift حرکت می دهید.منظور زمانی است که دستگاه Variometer شما با صدای بلند تری بوق می زند و شما Lift ناگهانی را حس می کنید.
باید دانست که واریو متر ها دارای تاخیری در حدود 1 ثانیه هستند و این بدان معناست که شما بوق ناشی از نیروی برآ(Lift) را وقای میشنوید که از مرکز آن عبور نموده اید.
اگر با سرعت 30 km/h در حال ترمال گیری باشید شما فاصله 8.3m را در این مدت طی نموده اید.
یک تاخیر اضافی هم بخاطر سرعت عمل خلبان و همچنین واکنش پاراگلایدر ( در حدود دو ثانیه) منجر به طی مسافتی معادل 16.6m دیگر خواهد شد.
این به معنای یک تاخیر 3 ثانیه ای در دایره حرکتی است که طولش 10 ثانیه است.
3 ثانیه از 10 ثانیه منجر به تنظیم کردن دایره حرکت با بهترین Lift حول یک زاویه 180 درجه می شود.
درنتیجه احتمالا دایره شما از مرکز و بهترین نقطه Lift دور شده است.
حتی اگر شما وابسته به Variometer نباشید و با حس کردن یک Lift باز هم سرعت عمل خلبان و واکنش پاراگلایدر حدود 2 ثانیه طول خواهد کشید که منجر به یک زاویه 72 درجه (از بهترین Lift) می شود.
بنابراین زمانی که می خواهید دایره را جابجا کنید باید زمان چرخش را جهت استفاده از بهترین Lift موجود صحیح و با دقت محاسبه کنید .
اشکال زیر را در نظر بگیرید.

شکل (1) تصویر یک ترمال را نشان می دهد.
ما عموما برای هر ترمال یک هسته (ناحیه ای که بیشترین سرعت Lift را داراست ) در نظر می گیریم که در شکل فوق بصورت E نشان داده شده است.

درون یک ترمال هرچقدر که از مرکز (هسته ترمال) دور شویم ( به هر سمت) قدرت Lift کاهش می یابد.
حال تصور کنید یک گلایدر از نقطه A به I درحال پرواز بوده و از مرکز ترمال عبور می کند.
شکل (2) سرعت صعودی را که خلبان تجربه می کند نشان می دهد.

شکل(3) شتابی را که خلبان در طی پروازش از نقطه A به I حس می کند را نشان می دهد.
در شکل (3) مشخص است که خلبان در نقطه A ، E ویا I هیچ حسی از شتاب بالاروی را ندارد و دلیل این امر تغییر نکردن سرعت عمودی در این نقاط است .

همچنان که خلبان از نقطه A به C می رود شتاب بالا روی به سرعت افزایش می یابد و شتاب بالاروی افزایش می یابد بطوریکه خلبان فشاری را از صندلی (Harness) خود حس می کند.
با ادامه دادن مسیر از نقطه C به E خلبان هنوز در حال شتاب گرفتن است ولی شتاب در حال کاهش می باشد.
دراین حالت باز هم خلبان فشار را از صندلی برخود حس می کند ولی میزان آن کمتر از نقطه C است .
در نقطه E خلبان بیشترین سرعت بالاروی را دارد ولی شتابش صفر است و هیچ فشاری را از طرف صندلی حس نمی کند.
با حرکت از نقطه E بسمت نقطه G با وجود نیروی Lift خلبان احساس نزول(پایین رفتن ) می کند که مربوط به شتاب پایین روی می باشد.
بیشترین میزان شتاب پایین روی در نقطه G است ولی با این وجود خلبان هنوز روی Lift مناسبی قرار دارد.
با گذر از نقطه G به نقطه I شتاب پایین روی هم کاهش می یابد.
اکنون شاید این سوال برای شما پیش بیاید که این اطلاعات برای خلبان پاراگلایدر چه اهمیتی دارد؟
در پاسخ باید گفت ما همواره فکر می کنیم که بیشترین شتاب را داریم و در بهترین موقعیت Lift هستیم و این بدان معناست که سعی می کنیم حول نقطه C چرخ بزنیم و در این حالت است که دائما احساس می کنیم وارد بهترین قسمت ترمال شده و از آن خارج می شویم.
با توجه به مطالب فوق ما بایستی بطور طبیعی حول نقطه E چرخ بزنیم.
حال یک سوال اساسی وجود دارد.
زمانی که می خواهیم حول نقطه E چرخ بزنیم چه چیزی حس می کنیم؟
فرض می کنیم که ترمال مورد نظر ما بقدر کافی بزرگ است بطوریکه ما قادریم مسیرهای دایروی حول نقطه E را طی کنیم که شعاع آن به اندازه نقطه C یا G از مرکز دور باشد(مانند قسمت پررنگ شده در شکل 1).
طی پرواز بسمت ترمال از نقطه A به C جایی که می خواهیم دور زدن را شروع کنیم باید اتفاقات زیر را تجربه کنیم:
افزایش فشار صندلی(Harness) برروی بدن خود از نقطه A تا C.
کاهش فشار صندلی از نقطه C تا نقطه E، جایی که پایین و بالا رفتن را حس نمی کنیم.
(در واقع زمانی که فشاری از طرف صندلی بر خود حس نمی کنیم و یا بعبارتی احساس بی وزنی داریم جایی است که باید بچرخیم)
در شکل (4) نمای Lift برحسب سرعت بالارونده نشان داده شده است.

سرعت بالاروی ما همواره افزایش می یابد تا به نقطه E برسیم و ازآن به بعد (در واقع مسیر دایروی مشخص شده شکل (1) از نقطه C تا G را طی می کنیم) سرعت ما ثابت می ماند.
در واقع ما با ورود بهLift بهتر باید شتاب گرفتن با یک سرعت بیشتر و فشار بیشتر را حس کنیم.
پیدا کردن مرکز یک ترمال برای یک خلبان پاراگلایدر باید به یک رفتار طبیعی (ملکه ذهن) تبدیل شود.